آسیب و گزند دیدن: در حد حجاز امن یابم گر سوی خزر زیان ببینم. خاقانی. چون سوزن گر شکسته گشتم جز چشم و سری زیان ندیدم. خاقانی. ، خسارت و ضرر دیدن. متضرر شدن. مغبون شدن: گاه توبه کردن آمد از مدایح وز هجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی. منوچهری. با شکستم زین خران گرچه درست از من شدند خوانده ای تا عیسی از مقعد چه دید آخر زیان. خاقانی. خاقانی سود و مایۀ عمر الا ززبان زیان ندیده ست. خاقانی. هرچه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی. هاتف
آسیب و گزند دیدن: در حد حجاز امن یابم گر سوی خزر زیان ببینم. خاقانی. چون سوزن گر شکسته گشتم جز چشم و سری زیان ندیدم. خاقانی. ، خسارت و ضرر دیدن. متضرر شدن. مغبون شدن: گاه توبه کردن آمد از مدایح وز هجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی. منوچهری. با شکستم زین خران گرچه درست از من شدند خوانده ای تا عیسی از مقعد چه دید آخر زیان. خاقانی. خاقانی سود و مایۀ عمر الا ززبان زیان ندیده ست. خاقانی. هرچه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی. هاتف
ضررکرده و خسارت کشیده و مغبون. (ناظم الاطباء) : کاروان زده و کشتی شکسته و مرد زیان رسیده را تفقد نماید. (مجالس سعدی). دریاست مجلس او دریاب وقت و دریاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد. حافظ. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
ضررکرده و خسارت کشیده و مغبون. (ناظم الاطباء) : کاروان زده و کشتی شکسته و مرد زیان رسیده را تفقد نماید. (مجالس سعدی). دریاست مجلس او دریاب وقت و دریاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد. حافظ. رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
جهاندیده. کیهان دیده. جهان گشته. که گرد جهان گشته باشد. که سیر و سیاحت آفاق کرده باشد. بکنایه کسی که سرد و گرم زندگی دیده و شیرین و تلخ دهر را چشیده باشد. کارآزموده و مجرب: گناه آید ز گیهان دیده پیران خطا آید ز داننده دبیران. (ویس و رامین)
جهاندیده. کیهان دیده. جهان گشته. که گرد جهان گشته باشد. که سیر و سیاحت آفاق کرده باشد. بکنایه کسی که سرد و گرم زندگی دیده و شیرین و تلخ دهر را چشیده باشد. کارآزموده و مجرب: گناه آید ز گیهان دیده پیران خطا آید ز داننده دبیران. (ویس و رامین)
متضرر. مغبون. خاسر. غبن. ذوهزارات. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خسارت کشیده در داد و ستد و تجارت و معامله. (ناظم الاطباء) : ز عدل و داد تو اندر همه ولایت تو زیان زده نشد از هیچ گرگ هیچ شبان. فرخی. من نه برانم که تو زیان زده باشی جمله زیان بر من است، سودتو بردار. سوزنی. اگر این امرود را با تو نمی دادم زیان زده می شدی. (انیس الطالبین بخاری ص 100). خلق ماخان بواسطۀ تو زیان زده شده اند. (انیس الطالبین ایضاً ص 109). رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
متضرر. مغبون. خاسر. غبن. ذوهزارات. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خسارت کشیده در داد و ستد و تجارت و معامله. (ناظم الاطباء) : ز عدل و داد تو اندر همه ولایت تو زیان زده نشد از هیچ گرگ هیچ شبان. فرخی. من نه برانم که تو زیان زده باشی جمله زیان بر من است، سودتو بردار. سوزنی. اگر این امرود را با تو نمی دادم زیان زده می شدی. (انیس الطالبین بخاری ص 100). خلق ماخان بواسطۀ تو زیان زده شده اند. (انیس الطالبین ایضاً ص 109). رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود